زندگینامه

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی خوارزمی، از بزرگترین دانشمندان ایرانی است، که به گفته ی بیشتر کسانی که درباره ی او به تحقیق پرداخته اند، در سال 362 هـ.ق. برابر با 973م. در خوارزم در خانواده ای گمنام چشم به جهان گشود. از دوران کودکی و نوجوانی او اطلاع چندانی در دست نیست، تا بتوان عوامل مؤثر در چگونگی شکل گیری تفکر وی را شناخت. تنها سخنی که راجع به دوران نوجوانی وی می توان گفت، مطلبی است که خود در کتاب الصیدنه می گوید:
از همان دوره ی نوجوانی، به سبب علاقه مندی فراوان در دانش اندوزی، بر حسب سنّ و حال در نهاد خود حظّی یافته ام و یک شاهد در این مورد بسنده است که یک رومی در سرزمین ما اقامت گزید و من دانه ها و تخمها و میوه ها و گیاهان و جز اینها را می آوردم و نامهای آنها را در زبان او، از وی می پرسیدم و می نوشتم.(1)
همچنین وی از تأثیر بسزای یکی از ریاضیدانان و منجمان بزرگ ایرانی به نام ابونصر منصور بن علی بن عراق بر او سخن به میان آورده، که بی گمان در شکل گیری اندیشه ی علمی وی مؤثر بوده است:
پس خاندان عراق، نیکیهای خویش را به من چشانیدند و منصور آنان از من مراقبت کرده، نهال مرا پرورد.(2)
استاد دیگر او در رشته ی حکمت و علوم عقلی، عبدالصمد اوّل بود، که سلطان محمود غزنوی پس از چیرگی بر خوارزم در سال 408 هـ.ق. او را به اتهام شیعه بودن کشت و قصد داشت بیرونی را هم با همان اتهام به قتل برساند، ولی وقتی به او گفته شد که وی سرآمد دانشمندان زمان خویش در دانش نجوم است و پادشاهان از کسی مانند او بی نیاز نیستند، سلطان از کشتن او منصرف شد و او را با خود به هندوستان برد.(3)
بیرونی از سال 408 تا 421 هـ.ق. ملازم سلطان محمود غزنوی بود و در مدت اقامت سیزده ساله ی خود در هندوستان، توانست زبان سانسکریت را بیاموزد و تحقیقات گسترده ای را در باب آداب و رسوم، عقاید و فرهنگ و دیگر جنبه های علمی و فرهنگی هندوان انجام دهد. وی در همین زمان چندین کتاب را از زبان سانسکریت به عربی و بالعکس ترجمه نمود. حاصل زحمات او در هندشناسی، کتاب فی تحقیق ماللهند است، یکی از عالمانه ترین و غنی ترین تحقیقات انسانی و اجتماعی که در دوران قدیم در زمینه مسائل مردم شناسی نوشته شده است؛ یعنی در زمانی که چنین مطالعاتی در مغرب زمین از حدّ وقایع نگاری فراتر نمی رفته است.(4) ابوریحان بسان مردم شناسی زبردست و متفکری متبّحر، به تحقیق در زوایای زندگی فردی و اجتماعی هندوان پرداخته است.
کارل ادوارد زاخائو (5) خاورشناس آلمانی و کسی که با ترجمه ی دو اثر مهم بیرونی به نام آثار الباقیه عن القرون الخالیه و فی تحقیق ماللهند او را به اروپا شناساند، می گوید که من معتقدم در وجود بیرونی یک ویژگی نو بوده که به روح انتقادی قرن نوزدهم نزدیک است.(6)
یاقوت حموی در بیان حالات بیرونی می گوید:
او در طول سال دستش از قلم و چشمش از نظر و ذهنش از تفکر جدا نمی گشت، مگر دو روز نوروز و مهرگان، که برای تهیه مایحتاج زندگی دست از کار می کشید.(7)
بیرونی خود در کتاب فی تحقیق ماللهند می گوید:
[در آغاز ورود به هند] من به دلیل بیگانه بودن با فرهنگ هندوان و ناآشنایی با قراردادهای زبانی [اصطلاحات و واژگان] آنان، در نزد منجمان آنان مقام شاگرد را نسبت به استاد داشتم، ولی چون اندکی به زبان و ادبیات آشنا شدم، به آگاه ساختن آنان از علل [امور] پرداختم و برای آنان برخی برهانهای منطقی را بیان کردم و راههای درست محاسبات را روشن ساختم. آنگاه با تعجب در اطراف من گرد آمده، برای استفاده انبوه می شدند و می پرسیدند که به محضر کدام منجم هندی راه یافته و از او علم آموخته ای. من توان عملی آنان را برایشان آشکار ساختم و با آنکه خوشایندم نبود، خود را از آنان برتر می شمردم. چیزی نمانده بود که به من نسبت ساحری دهند و در نزد بزرگان خود، مرا جز به دریا و آب ترشی که بی نیاز سرکه است، تشبیه و توصیف نمی کردند.(8)
یکی از فقها به نام علی بن عیسی الولوالجی درباره ی ابوریحان می گوید:
آنگاه که نفس در سینه ی او به شماره افتاده بود بر او وارد شدم. در آن حال از من پرسید که حساب جدّات فاسده (9) را که زمانی به من گفته بودی، بازگوی که چگونه بود. از روی حساب شفقت گفتم: «اکنون چه جای این سئوال است» گفت: «ای مرد اگر بمیرم و این مسأله را بدانم، بهتر از آن نیست که ندانسته و جاهل درگذرم؟» من آن مسأله را بازگفتم. و فراگرفت و آنچه را پیش از آن به من وعده داده بود، به من یاد داد. از نزد وی بازگشتم و هنوز در راه بودم که شیون از خانه ی او برخاست.(10)
تاریخ درگذشت بیرونی مورد اختلاف نویسندگان بوده است. با این حال، نظر حکیم غضنفر تبریزی، صاحب کتاب المشاطة لرسالة الفهرست که حدود دو قرن پس از بیرونی نوشته شده است، باید صحیحترین اقوال باشد که درگذشت او را روز جمعه دوم رجب سال 440 هـ.ق. ذکر کرده است. ابوریحان آثار مهمی از خود به جای گذاشته، که اکثر آنها در زمینه ی علوم ریاضی، نجوم، تاریخ و علوم طبیعی است، ولی آثار به جای مانده از وی درباره ی ملل قدیم و هندیان معاصر وی نیز از اعتبار علمی و جهانی برخوردار است. او زمانی که در دربار قابوس بن وشمگیر ملقب به شمس المعالی در گرگان کتاب مهم آثار الباقیه عن القرون الخالیه را تألیف کرد، با اینکه نویسنده ای تازه کار بود و کمتر از سی سال از سنّش می گذشت، در مقدمه ی کتاب چنان توصیف به پاک ساختن فکر از تعصب و پیروی از هوا و پیشداوری کرده است، که به محققی مجرّب و کارآزموده بیشتر شباهت دارد. با تألیف همین کتاب بود که بیرونی بی اندازه مورد عنایت شمس المعالی قرار گرفت و به وی پیشنهاد شد که امور مملکت را به عهده بگیرد و فرمانش در هر کاری مطاع باشد، ولی بیرونی نپذیرفت و کارهای علمی خود را ادامه داد. به هر حال، بیرونی از جمله اندیشمندانی است که آثار بسیاری از او در ابعاد مختلف علوم یاد کرده اند، هرچند اکثر آنها مفقود شده است و در دسترس نیست.
در جدول صفحه ی قبل، سالشمار زندگی بیرونی آمده است.

همزمانی و گفتگوی وی با ابن سینا

 

392 ق.

دانش اندوزی در علوم نباتی
فراگیری علوم ریاضی و نجوم نزد ابونصر
آموختن علوم عقلی و حکمت نزد عبدالصمد اوّل
تألیف کتاب آثار الباقیه

ارتباط  با دربار قابوس بن وشمگیر در گرگان
تصرف خوارزم
کشته شدن عبدالصمد اوّل، به اتهام شیعه بودن به دست سلطان محمود غزنوی

 

 

421 ق.

همراهی با سلطان محمود در مسافرت
به هند
آموختن زبان سانسکریت
تحقیق و ترجمه چند کتاب از
سانسکریت به عربی و بالعکس
مراجعت از هند

 

 

422 ق.

 

تألیف کتاب  فی تحقیق ماللهند

 

مرگ سلطان محمود غزنوی و به ساطنت رسیدن ساطان مسعود غزنوی

 

427 ق.

 

تألیف کتاب القانون المسعودی به نام
سلطان مسعود غزنوی
تألیف رسالة فی فهرست کتب الرازی

 

مرگ سلطان مسعود غزنوی و به ساطنت رسیدن سلطان مسعود غزنوی

 

432 ق.

 

 

فراگیری علوم ریاضی و نجوم نزد ابونصر

 

440 ق.

 تألیف کتاب الجماهر فی معرفة
الجواهر و الصیدنة
وفات در دوم رجب

 

آثار بیرونی

ابوریحان بیرونی کتابی به نام رسالة فی فهرست کتب الرازی تألیف کرده است، که در آن پس از برشمردن کتابهای زکریای رازی و توضیحی درباره ی منشأ علم پزشکی و ذکر مراکز قدیمی علم طب و مباحثی در این باره، به ذکر کتابها و رسایل خویش تا آن زمان می پردازد: یعنی تا سال 427 هـ.ق. که به بیان خودش 65 سال قمری و 63 سال شمسی از عمر وی می گذشته است. او در این کتاب 113 عنوان کتاب و رساله را به صورت دسته بندی شده ذکر می کند و سپس به کتابهایی که ابونصر منصور بن عراق و ابوسهل مسیحی و ابوعلی جیلی به نام او نوشته اند، اشاره می کند و می گوید کتابهای خود من فرزندان من هستند و کتابهایی که دیگران به نام من تألیف کرده اند، در حکم فرزندخواندگان من هستند، و از این رو فرقی میان آنها و فرزندانم نمی گذارم. مجموع این کتابها با خود کتاب رسالة فی فهرست کتب الرازی به 139 عنوان می رسند و با توجه به اینکه وفات بیرونی سال 440 هـ.ق. است، طبیعی است که در فاصله ی بین سالهای 427 تا 440 هـ.ق. کتابهای دیگری نیز تألیف کرده باشد؛ لذا کسانی که به کتابشناسی و فهرست کردن آثار بیرونی پرداخته اند، در جدول 185 عنوان اثر از او و به نام او ذکر کرده اند. یاقوت حموی می گوید:
من فهرست کتابهای بیرونی را در وقف جامع مرو در شصت ورقه به خط ریز دیدم.(11) همانطور که گفته شد، از این مجموعه ی کثیر، بخش عمده ای مفقود و تعدادی اندک در کتابخانه های جهان یافته شده اند، که شماری از آنها به زبانهای گوناگون ترجمه شده اند. علت تعدّد و تنوع آثار بیرونی را علاوه بر نبوغ ذاتی وی، باید در وسعت اطلاعات و نیز تسلط او بر چندین زبان دانست، که قدرت استفاده از منابع بیشتر و متنوعتر را به وی داده بود. بیرونی همانطور که در بررسیهای اجتماعی خود همواره دو طبقه ی عوام و خواص را مدّ نظر داشته و خواص را دارای قدرت درک و نگرش اجتماعی برتر دیده است، آثار خود را نیز همواره برای خواص تألیف کرده است؛ زیرا فهم یا عدم فهم مطالب از سوی عوام در نظر وی یکسان و بی اهمیت بوده است. از این رو، وی آثارش را با عباراتی موجز و دشوار نوشته که فهم آنها مستلزم دقتی مضاعف است. در این باره، یکی از شاگردانش به نام امام حکیم البیبی، بر حاشیه ی یکی از کتابهای استاد نوشته است که عادت شیخ ما الاستاذ الرئیس ــ رحمه الله ــ چنان بود که اگر مثالهایی در کتابهای خود می آورد ــ و این خود بندرت اتفاق می افتاد ــ آن را با عبارتهای فصیح، دشوار و دیریاب ذکر می کرد. من دلیل آن را از استاد پرسیدم، گفت از آن روی که در آثار خود از ایراد مثال پرهیز می کنم، تا خواننده ی آنها برای درک مطالبی که در آنها به ودیعه گذارده ام، کوشش و اجتهاد به خرج دهد و این طبعاً برای کسی میسّر است که صاحب اطلاع و مجتهد و دوستدار علم باشد و برای مردمی که از این دسته نیستند، تفاوتی نمی بینیم که آن را دریابند یا درک نکنند، زیرا فهم یا عدم فهم آنان برای من یکسان است.(12)
بیرونی کتابهای بسیار مهمی در زمینه ی علوم مختلف تألیف کرده، که برخی از آنها به شرح زیر است:
1.القانون المسعودی فی الهیئة و النجوم، که از درخشانترین آثار علمی بیرونی در علم هیئت و نجوم است و به پاداش تألیف همین کتاب، سلطان مسعود غزنوی، پیلواری سیم برای او فرستاد، ولی وی را نپذیرفت و به خزانه بازگردانید. یاقوت حموی در وصف آن می نویسد:
مطالب این کتاب، همه ی آنچه را که پیش از آن درباره ی علم نجوم و حساب نگاشته شده بود، تحت الشعاع قرار داد.(13)
2.الجماهر فی معرفة الجواهر؛ که درباره ی کانی شناسی است. این کتاب از یک مقدمه و دو قسمت تشکیل شده است. در مقدمه، بیرونی به بیان پاره ای مسائل انسانشناختی و جامعه شناختی از قبیل منشأ زندگی اجتماعی، مدنیّت، پیدایش صنایع و مشاغل، رهبری و شرایط آن پرداخته است و در قسمت دوم آن، درباره ی فلزات بحث کرده و توانسته است وزن مخصوص برخی اجسام را معین کند که با آنچه امروزه با دستگاههای دقیق به دست آمده، تطبیق می کند و یا تفاوت اعشاری خیلی کمی دارد، و این امر حیرت آور است.
3.بیرونی تنها یکی از آثارش به نام التفهیم فی اوائل صناعة التنجیم را به زبان فارسی و عربی تألیف کرده، که شامل چهار علم اصلی، یعنی هندسه و حساب و هیئت و احکام نجوم و یک فن فرعی عملی، یعنی اسطرلاب است. این کتاب، در واقع چکیده و عصاره ی بخش عمده ای از معلومات ریاضی و نجومی وی و مباحثی است که در دیگر تألیفات خود آورده است: موضوعاتی را که درباره ی هندوان در این کتاب مطرح کرده، به طور مفصل در کتاب دیگری (فی تحقیق ماللهند) آورده است و به بحثهای مربوط به تاریخ ملل و اقوام مختلف و طرز گاهشماری آنان و اسامی ماهها و ... نیز که در این کتاب آمده، به صورت مشروح در کتاب آثارالباقیة پرداخته است و نیز به آنچه در این کتاب درباره ی اسطرلاب و مسائل علم هیئت و ریاضیات و نجوم مطرح شده، به هر یک به طور جداگانه، کتاب یا رساله ی مستقل دیگری اختصاص یافته است.
دو کتاب فی تحقیق ماللهند من مقولة مقبولة فی العقل او مرذولة و الآثارالباقیة عن القرون الخالیه، عمده ی بحثهای مربوط به جوامع انسانی و آداب و رسوم و جشنها و عیدها و ذکر تاریخهای ملل مختلف را در بردارند، که اولی بیشتر در زمینه ی هندشناسی است و دومی شاهکار بیرونی در گاهشماری است. این دو کتاب، منابع اصلی بحثهای آینده این فصل به شمار می آیند.
کارل ادوارد زاخائو، در مقدمه ی مهمی که بر ترجمه ی فی تحقیق ماللهند نوشته است، درباره ی طرح ابواب کتاب می گوید که اغلب بابها از سه بخش تشکیل می شود. در بخش اول، بیرونی خلاصه ای از مسأله را آنگونه که خود او دریافته، مطرح می کند. در بخش دوم، وی چنانچه بحث درباره دین و فلسفه و نجوم باشد، به طرح عقاید هندوان و ذکر شواهدی از کتابهای آنان می پردازد و چنانچه بحث درباره ادبیات و تاریخ و جغرافیا و قوانین و آداب و رسوم باشد، مطالبی را که در این موارد به صورت شفاهی شنیده یا خود مشاهده کرده، بیان می دارد. در بخش سوم نیز بیرونی از هر باب، چنانچه موضوع مورد بحث برای خواننده غریب و نامأنوس جلوه نماید، ضمن مقایسه ی آن با موارد مشابه آن از اقوام و ملل دیگر، سعی در تفهیم موضوع دارد؛ و این بدان علت است که قصد وی از تألیف کتاب فی تحقیق ماللهند آن نیست که کاستیها و وجوه ضعف جامعه هند را آشکار ساخته، به ابطال آراء و اقوال آنان بپردازد، بلکه همانطور که در خاتمه ی کتاب ذکر شده، او می کوشد تا تصویری درست و راست از حیات روحی و معنوی مردم هند را در برابر دیگران قرار داده، زمینه ی تعامل اجتماعی دیگران با هندوان را فراهم سازد.(14)
ذکر این نکته ضروری است که چون ما در صدد هندشناسی نیستیم، سعی خواهیم کرد به آنچه از این دو کتاب می پردازیم، صورت کلی بدهیم و مطالعه بیرونی را از هند، نمونه ای از نحوه ی نگرش او در مورد مسائل اجتماعی قلمداد کنیم. وانگهی، چون در بحث از گاهشماری بیرونی تمام مطالب از کتاب آثار الباقیه خواهد شد، در اینجا از ذکر محتوا و ویژگیهای آن کتاب خودداری می کنیم.

گاهشماری بیرونی

آثارالباقیه را می توان نخستین کتاب گاهشناسی (15) در تاریخ علم دانست. هرچند قبل از آن به صورت پراکنده، تحقیقات شایان توجهی در تاریخ، نجوم و مذهب وجود داشته، جمع آوری آن در یک مجموعه هماهنگ و وحدت یافته که بتواند نویددهنده یک علم جدید باشد، به دست توانای بیرونی انجام گرفته است. گاهشناسی، در علم تاریخ و در نتیجه جامعه شناسی که از داده های تاریخی سود می جوید، تأثیر فراوان دارد و کمال و درستی تبیینهای جامعه شناختی ــ بویژه در مورد جوامع گذشته ــ تا حد زیادی وابسته به تحقیقات گاهشناختی و مرهون آن است. دانشمندان معتقدند که نمی توان یک علم تاریخ کامل، بدون گاهشناسی دقیق داشت. برخی نیز تا بدان حد برای گاهشناسی ارزش علمی قائلند که در طبقه بندی علوم، از جای دادن علم تاریخ ــ در پرتو تحقیقات گاهشناسی ــ در خانواده ی علوم دقیقه، سخن به میان آورده اند.(16)
گاهشناسی در صدد است با استفاده از دستاوردهای کیهانشناسی، زمین شناسی و باستانشناسی، تاریخ دقیق حوادث و وقایع را تعیین کند. این رشته علمی، وسیله ی خوبی برای یافتن حلقه های مفقود تاریخ ملتهای جهان و نیز ارزیابی صحت و سقم داده های علم تاریخ است و همچنین می تواند بخشهایی از تاریخ را از بخشهای دیگر آن استخراج یا بر مبنای آنها تصحیح کند.(17)
ابوریحان در آثار الباقیه، دقیقاً همین روش را به کار گرفته و با موفقیت به پایان رسانده است. دستاوردهای ابوریحان بیرونی در این کتاب، از نظر گزارش تاریخی به دلیل کاربرد روش گاهشناسی و نیز در اختیارداشتن منابعی که اکنون در دست نیست، اهمیت فراوان دارد. نویسندگان دائرةالمعارف 32 جلدی فرانسه در بخش یهود می گویند که ما این اطلاعات دقیق را مدیون بیرونی هستیم.(18)

نگاهی به محورهای اساسی آثارالباقیه

آثارالباقیه با برخی مسائل ریشه ای که از مبادی یا مبانی گاهشناسی است، شروع می شود و سپس به موضوعات درون رشته ای می پردازد. تعریف شب و روز از دیدگاه اعراب، رومیان و ایرانیان، مبدأ شب و روز نجومی، تفاوت دیدگاه برخی از فقها با تعریف مورد اتفاق همه ملتها در مورد شب و روز، نقد و بررسی دلایل فقهای یادشده، تعریف ماه و سال، اقسام کبیسه در ماههای شمسی، حقیقت تاریخ و اختلاف ملتها درباره ی آن، دیدگاه ایرانیان، یهود و نصاری در مورد عمر جهان که در سه فصل اول کتاب آمده است، می توانند از مسائل مبنایی و از مبادی گاهشناسی به شمار آیند و موضوعاتی که در فصول دیگر کتاب مطرح شده اند، موضوعات درون رشته ای آن را تشکیل می دهند. ابوریحان در این کتاب، گهگاه به نقد و بررسی و احیاناً استدلال بر مقصود خویش نیز می پردازد و از آن به عنوان تکمیل کننده ی مباحث گاهشناسی سود می جوید؛ مانند بررسی تورات و انجیل و بیان تحریف آنها، و بیان آمدن بشارت به آمدن پیامبر اسلام (ص) در تورات و انجیل، استدلال بر حدوث جهان و نقد ادله ی برخی از فقها در تعریف و تعیین مرز شب و روز. بیرونی در فصلهای دیگر آثارالباقیه، به بررسی کتابهای مقدس مذهبی، انواع تاریخهای مشهور و غیرمشهور جهان، حوادث و شخصیتهای مهم تاریخ، جشنها و اعیاد ملتهای مختلف، ایام ویژه و مناسبتها، سالها و ماههایی که ملتهای مختلف به کار می برند، ادیان مهم جهان، تاریخ هر یک از ادیان و چگونگی استخراج بخشی از تاریخ به واسطه بخشی دیگر از آن می پردازد. او جدولهای متعددی درباره زندگی، حکومت و اسامی شخصیتهای اجتماعی ــ تاریخی در کتاب خود آورده است. وی در برخی موارد، به مسائلی که ربط چندانی با موضوع کتاب ندارد، مانند مباحثی درباره نور، صوت و جریان آبها پرداخته است و سبب آن را ایجاد تنوع برای خواننده و زمینه سازی برای نشاط بیشتر در خواندن کتاب می داند.(19)

روش تحقیق بیرونی

بیرونی در کتابهای خود بیشتر به موضوعات ریاضیات، نجوم، تاریخ، جغرافیا، دین شناسی، مردم شناسی و گاهشناسی پرداخته و از مسائل فلسفی، گهگاه و به صورت جنبی در برخی از تألیفات خویش و در پرسش و پاسخی که بین او و بوعلی سینا بوده سخن گفته است. فیلسوف معاصر وی شیخ الرئیس، برخلاف ابوریحان بیشتر به مسائل فلسفی پرداخته و از موضوعات مورد تخصص ابوریحان کمتر سخن به میان آورده است.(20) تفاوت موضوعات مورد بررسی این دو دانشمند بزرگ، به طور طبیعی تفاوت روش تحقیق آنها را به دنبال داشته است. بوعلی بیشتر از روش تعقلی و ابوریحان بیشتر از روش تحقیق تجربی سود جسته است. این امر و نیز پرسشهای ابوریحان از بوعلی درباره برخی مسائل فلسفی ــ که نوعی اعتراض به فلسفه ی ارسطو تلقی شده است ــ سبب گردیده که برخی بپندارند ابوریحان برای روش تعقلی ارزشی قائل نبوده و در نقطه ی مقابل، بوعلی که اعتراضهای ابوریحان بر فلسفه ی ارسطو را نادرست دانسته و به آنها پاسخ داده است، روش تجربی را بی ارزش می دانسته است، غافل از آنکه هر یک از این دو روش ارج نهاده و از هر یک از دو روش تعقلی و تجربی در جای مناسب آن روش استفاده کرده اند. بوعلی، علاوه بر تصریح به ارزش روش تعقلی و تجربی، در کتاب قانون روش تجربی را به کار گرفته است و ابوریحان در موضوعات فلسفی و از جمله در پرسشهای خود از بوعلی، با روش تعقلی می اندیشد و یکی از علل مهم موفقیت و عظمت این دو دانشمند، در نظر گرفتن تناسب روش تحقیق با موضوعات مورد بررسی است.(21)
بیرونی در مقدمه کتاب آثارالباقیه یادآور می شود که یکی از ادیبان، از وی خواسته است که تاریخهای مورد استفاده ملتها، اختلافهای موجود در اصولی که مبانی آنهاست و فروع که ماهها و سالهاست، عللی که مردم را به این امور فراخوانده است، عیدهای مشهور و روزهایی را که برخی ملتها برای ادای اعمال خاص و مناسبتهای ویژه در نظر گرفته اند، شرح دهد. بیرونی در زمینه روش صحیح تحقیق در امور یادشده، به نکاتی اشاره کرده است که پاره ای از ویژگیهای روش تحقیق وی را نشان می دهد. او می نویسد:
نزدیکترین ابزار و منابع برای دستیابی به آنچه از من خواسته اند، شناخت اخبار ملتهای گذشته و تاریخ ملتهای پیشین است؛ زیرا بیشتر امور یادشده، آداب و رسوم، تحولات و مقررات به جای مانده از آنان است و با استدلال عقلی و قیاس به امور مشاهد و محسوس نمی توان به آن دست یافت، مگر آنکه از پیروان کتب آسمانی و رهبران فوق و مذاهب و صاحبنظران، که این گونه تاریخها مورد استفاده و عمل آنهاست، پیروی کنیم و آن را مبنای تحقیق قرار دهیم و پس از آنکه فکر خود را از عوامل زیان آور، مانند آنچه بدان معتاد شده، تعصب، انگیزه ی غلبه بر دیگران، پیروی از هوا و ریاست طلبی که سبب هلاک بسیاری از مردم و مانع دیدار حق و حقیقت است، پاک ساختیم، آراء و گفته های ایشان در اثبات این مقصود با یکدیگر بسنجیم.(22)
از عبارت فوق و ملاحظه ی برخی اظهارنظرهای دیگر بیرونی، ویژگیهای ذیل را می توان استخراج کرد:
1.انتخاب روش مناسب با موضوع تحقیق. بیرونی در هر موضوعی، روش خاص آن را به کار می گیرد. آنجا که تاریخ و گاهشماری ملتهای گذشته را بررسی می کند، با توجه به روحیه ی حقیقت جویی که در اوست، در صدد دستیابی به منابع اصیل و دستِ اول است؛ یعنی همان منابعی که امروزه اکثر آنها در اختیار ما نیست و از این جهت آثار بیرونی خود به عنوان منبع شناخته می شوند؛ و آنجا که درباره ی آداب و رسوم و فرهنگ یک ملت تحقیق می کند؛ خود به مشاهده و ضبط واقعیتها می پردازد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی کند و با مشقّت تمام، به فراگیری زبان علمی و محلیِ قومی که می خواهد درباره ی آنها تحقیق کند، می پردازد و با کمک گرفتن از دانایان قوم، به شیوه ی مطلوب، سعی در رسیدن به مقصود دارد. بیرونی در این باره چنین می گوید:
راههای ورود در آن [علوم و معارف هندی] مرا به زحمت انداخت، با آنکه در حرص [نسبت به فراگیری آن علوم] در روزگار خود یگانه بودم و نهایت کوشش خود را بدون هیچ بخلی در جمع آوری کتابهای ایشان از هر جا که احتمال می رفت به کار بردم و به حضور هر کسی که می توانست مرا به کتابی برساند، رسیدم.(23)
2.دخالت ندادن تمایلات شخصی و گرایشهای نحله ای در تحقیق. چنانکه در آغاز این فصل گفتیم، با اینکه بیرونی آثارالباقیه را در حدود 29 سالگی نوشته است، در عین حال مورد توجه اندیشمندان بزرگ از گذشته تاکنون قرار گرفته است. عظمت این اثر، تنها به قدمت یا محتوا و یا جامعیت یا نوآوری آن نیست، بلکه بیش از همه، مرهون جنبه های روش شناختی بیرونی است. بیطرفی علمی و دخالت ندادن حب و بغضها و باورداشتها و تمایلات خود در تحقیق، یکی از اموری است که بیرونی آگاهانه آن را یادآور شده و خود نیز به کار بسته است.
بیرونی نسبت به ملیت خود تعصبی نداشت و گواه بزرگ این عدم تعصب، وسعت دایره ی تحقیقات بیطرفانه او نسبت به عقاید و آداب و رسوم و بسیاری از مسائل مختلف اجتماعی و نژادی و دینی و جغرافیایی ملتهای گوناگون گذشته و معاصر اوست.(24) او در مقدمه ی کتاب فی تحقیق ماللهند در ضمن گفتگو با استادش ابوسهل تفلیسی درباره ی کسی که در نقل دیدگاههای معتزله نسبت ناروایی به آنان داده بود و تذکر این نکته که چنین نسبتهایی در نقل دیدگاههای مخالفان بویژه کسانی که با نویسنده در اصول و فروع اشتراک ندارند، در سطح گسترده ای میان نویسندگان وجود دارد، به ادیان و مذاهب هندی مثال زده است، که اکثر مطالب مکتوب درباره آنها ساختگی، التقاطی، ناپیراسته و آمیخته به دروغ پردازی است. وی در ادامه می نویسد:
هنگامی که استاد کتب یاد شده را بار دیگر مطالعه کرد و حقیقت را چنانکه گفتم یافت، مرا تشویق کرد تا آنچه درباره هندوان شناخته بودم، به رشته تحریر درآورم، تا برای کسی که در صدد اثبات نادرستی آراء آنان است کمک و برای کسانی که قصد معاشرت با آنان را دارد، منبع موثقی باشد.(25)
بیرونی سپس می افزاید:
و استاد آن [نقل مصون از تحریف و حبّ و بغض در باب هندیان] را درخواست کرد و من آن را به انجام رسانیدم، بدون اینکه بر دشمن بهتان بزنم و از حکایت کلام او هرچند خلاف حق بوده، شنیدنش نزد اهل حق در نهایت زشتی باشد، در تنگنا قرار گرفته، سرباز زنم؛ چه، این باورداشت اوست که خود به آن آگاهتر است؛ و این کتاب، کتاب برهان و جدل نیست تا در آن ادله ی دشمنان ذکر شود و آن دسته از ادله ی آنان که مخالف حق است نقض گردد، بلکه کتاب، کتاب حکایت است. پس کلام هندیان را به همان نحو که خودشان اعتقاد دارند نقل می کنم و از عقاید یونانیان، آنچه که همانند باور هندیان است، بر آن می افزایم.(26)
او همچنین در کتاب آثارالباقیه می گوید که تعصب، چشمهای بینا و گوشهای شنوا را کور و کر می سازد و شخص را به انجام دادن کارهایی وامی دارد که اندیشه سلیم، اعتقاد به آن را قابل اغماض نمی داند.(27) ملاحظه می شود که اهتمام بیرونی بر این بوده است که دور از تعصب و پیشداوری و ظاهربینی، عادات و سنن و عقاید دینی مردم مورد تحقیق خود را بشناسد و آراء و رسوم و عادات آنان را چنانکه هست به دیگران بشناساند؛ یعنی همان شیوه ای که امروزه دانشمندان علوم اجتماعی بیان می کنند، مبنی بر اینکه محقق در گزارش خود از واقعیت، باید سعی کند واقعیت را آنطور که هست گزارش نماید، نه آنگونه که گزارشگر خود می خواهد، و این در صورتی میسر است که محقق از پیشداوریها و موانع دیگری که مانع از فهم واقعیت هستند، اجتناب کند.(28) به هر حال، بیرونی با بهره گیری از اعتقادات اسلامی خود، بدون پیشداوری و با رعایت تمام جوانب، در صدد بود تا گزارشی مطابق با واقع از آداب و رسوم و سنن اقوام مورد مطالعه خود، تهیه نماید.
3.مطالعه تطبیقی. از ویژگیهای بارز تحقیقات بیرونی، تطبیق و مقایسه ی موضوعات مورد مطالعه با موارد مشابه آن در میان اقوام و ملل دیگر است. این رویه از آنجا که موجب نزدیکی و پی بردن به مشابهت فرهنگها با یکدیگر و سهولت در شناخت پدیده های فرهنگی می شود، اهمیت بیشتری پیدا می کند.(29) او در موارد بسیاری در کتاب فی تحقیق ماللهند به مقایسه عقاید علمی و دینی هندوان با ملل دیگر، مانند یهود و نصاری و مسلمین می پردازد و در واقع، از نخستین دانشمندانی است که بحثهای مقایسه ای ادیان را مطرح کرده است.(30)
4.خرافه زدایی و حقیقت جویی. با اینکه بیرونی در علم نجوم تبحّر فوق العاده داشت و به برکت همین مهارت از دم تیغ سلطان محمود غزنوی جان سالم به در برد، در کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم و آثارالباقیه، هر جا سخن از حکم نجومی به میان آورده، صریحاً بی اعتقادی خویش به احکام نجوم و سستی اساس این فن را بیان نموده است. او در آثارالباقیه ضمن نقل ماههای فارسی می گوید:
بر این عقیده بودم که به حکایت ماههای پارسی از دیگران بپردازم و از خود چیزی بر آن نیفزایم، ولی چون کذب و محالات و آراء رکیک بسیار در آنها راه یافته، اگر به تصحیح این اقوال و حکایات نپردازم، ترک نصحیت کرده ام. از این رو، در آن جاهایی که سخنان باطلی می یابم، به تصحیح آنها اقدام می کنم.(31)
همچنین در ابتدای باب پنجم از کتاب التفهیم، در آنجا که درباره ی احکام نجوم سخن می گوید، آورده:
هرچند که اعتقاد ما اندرین صناعت، مانند اعتقاد کمترین مردمان است ... چه، صناعات احکام نجوم ... ریشه هایش سست و شاخه هایش ناتوان و مقیاسهایش پریشان است و در آنها گمان بر یقین می چربد.(32)
این عبارتها حاکی از روحیه ی حقیقت جویی است که بر اندیشه و عمل بیرونی حاکم بوده است. زاخائو در مقدمه ی خود بر کتاب فی تحقیق ماللهند می نویسد:
بیرونی عادتاً از هر گونه افکار خرافی آزاد و مبرّاست و برای درک حقیقت هر منظوری، از خودگذشتگی بی حدّ ابراز و از تحمل هیچ گونه رنج و مشقت روگردان نیست و هیچ فرصتی را تا وقتی که به طور کلی یا نحو خاصی، راه حق و صواب را به دست آورد، فوت نمی کند و با فلاسفه ی هندوی کافر به عطوفت و مهربانی بحث و مناظره کرده و مسائل و قضایای علمی آنان را تصدیق یا رد می کند.(33)
5.استفاده از آمار و ریاضیات در مطالعات اجتماعی و تاریخی. بیان بحثهای تاریخی و اجتماعی در قالب روشهای ریاضی از قبیل آوردن جدولها و آمار و ارقام، از به کارگیری روش ریاضی در بررسی موضوعات حکایت می کند. بیرونی در آثارالباقیه با آوردن جدولهای گوناگون از طبقات پادشاهان و مبادی تاریخها و تقویمهای ملل مختلف و کیفیت تعیین زمانها و تنظیم سالها، گرایش خود را به تاریخ تقویمی ــ و نه تاریخ تقریری یا سیاسی ــ نشان داده است.(34) و به نقل وقایع و حوادث صرف، اکتفا نکرده است. در نتیجه ی همین بینش ریاضی است که او در برگزیدن روایات و اخبار، احتیاط مضاعفی را معمول می دارد و تحقیقات در باب انسان و اجتماع را با ارزشیابی انواع مختلف سندها و مدارک آغاز می کند، تا اینکه محتوای گرازشها آمیخته به موهومات و اباطیل نشده، به نتایج خلاف واقع منجر نشود.(35)
6.مشاهده ی مشارکتی. بیرونی با اقامت در سرزمین هند و فراگیری زبان دشوار سانسکریت و تحمل مشقتهای بسیار در این راه، جهت برقراری ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با دانشوران و عوام آن جامعه، سعی داشته تا آنچه را تحصیل می کند، نتیجه همدلی با آنان بداند و از این راه بتواند به کنه و عمق اعمال و رفتار فردی و اجتماعی آنان رهنمون شود.(36) این روشی است که امروزه مردم شناسان و جامعه شناسان برای توصیف و گزارش دقیق و منطبق با واقعیت مورد مطالعه، بدان توصیه و عمل می کنند، آنگونه که مالینوسکی، در نتیجه ی اقامت طولانی و مستقیم خود با بومیان جزایر اقیانوس آرام، توانست به فهم قواعد رفتاری و آداب و رسوم آنان نایل آید.(37)

پی نوشت ها :

1.الشابی، علی؛ زندگینامه بیرونی؛ ص 18.
2.حموی، یاقوت بن عبدالله؛ معجم الادباء، ج 17، ص 186 و 187.
3.همان؛ ص 186.
4.ر. ک.: علم و تمدن در اسلام؛ ص 222.
5. c. Eduard sacha.
6.ر. ک.: اذکایی، پرویز؛ ابوریحان بیرونی (افکار و آراء)؛ ص 36.
7.معجم الادباء؛ ج 17، ص 181.
8.بیرونی، ابوریحان؛ فی تحقیق ماللهند؛ ص 17 و 18؛ همچنین ر. ک.: مجتبایی، فتح الله؛ بررسیهایی درباره ی بیرونی؛ ص 254.
9.اصطلاحی فقهی در باب ارث است.
10.معجم الادباء؛ ج 17، ص 182.
11.همان؛ ص 185.
12.ر. ک.: صفا، ذبیح الله؛ احوال و آثار بیرونی؛ ص 63.
13.معجم الادباء؛ ج 17، ص 185.
14.احوال و آثار بیرونی؛ ص 261ــ 264.
15. chronology.
16. cf:Encyclopedia Americana, 1963.
17.کاربرد گاهشناسی در ستاره شناسی؛ زمین شناسی، دیرینه شناسی و شاخه گاهشناسی زمین، موضوع دیگری است که ارتباط متقابل گاهشناسی را با علوم یادشده نشان می دهد:
(cf.: Encyclopedia Britanica, vol. 4, pp. 572-583).
18.بیرونی، ابوریحان؛ آثارالباقیه؛ مقدمه مترجم فارسی.
19.همان؛ ص 107 و 108.
20.برخی پنداشته اند که بیرونی به هیچ وجه با مسائل فلسفی آشنایی نداشته است و برخی دیگر تصور کرده اند که وی بر بوعلی هم در مسائل فلسفی تفوّق داشته است. این دو قضاوت هیچ یک بیان کننده ی شخصیت واقعی ابوریحان نیست. او در مسائل فلسفی به طور مستقیم وارد نشده و به همین دلیل، قابل مقایسه با بوعلی نیست و البته این موضوع از عظمت علمی او نمی کاهد (ر. ک.: مطهری، مرتضی؛ مقالات فلسفی؛ ج 1، ص 95ــ104).
21.برخی نیز گفته اند ابوریحان در دو امر با بوعلی اختلاف داشت: نخست آنکه برخلاف بوعلی که می گفت هرچه را شنیدی، ممکن بدان تا دلیلی بر بطلان آن اقامه شود، وی تا سند قاطعی برای مطلبی نداشت آن را نمی گفت و به قلم نمی آورد. دوم آنکه به مواریث گذشتگان و قدمای یونانی چندان اهمیت و اعتبار نمی داد و آن را دربست و بی چون و چرا نمی پذیرفت. این دو فرق خالی از مناقشه نیست؛ زیرا مقصود ابن سینا از جمله ی «کلما قرع سمعک فذره فی بعقة الامکان ما لم یزدک قاطع البرهان» (ابن سینا حسین بن عبدالله؛ الشفاء: البرهان؛ ج 4، ص 159 و 160)، آن نیست که در مقام تحقیق بدون آنکه دلیلی بر مطلبی اقامه شود آن را بپذیریم یا به عنوان امر مسلمی نقل کنیم، چنانکه بوعلی بر این رویه و عقیده نبود که آراء یونانیان و گذشتگان را بدون چون و چرا باید پذیرفت، بلکه خود نیز در موارد متعددی آنها را نقد کرده یا نوآوریهایی داشته است.
22.آثارالباقیه؛ ص 4.
23.«و لقد اعیتنی المداخل فیه مع حرصی الذی تفرّدت به فی ایامی و بذلی الممکن غیرشحیح علیه فی جمع کتبهم فی المظانّ و استحضار من یهتدی لها من المکامن» (فی تحقیق ماللهند، ص 18).
24.ر. ک.: احوال و آثار بیرونی؛ ص 141.
25.فی تحقیق ماللهند؛ ص 3.
26.«و سأل ذلک ففعلته غیرباهت علی الخصم و لا متحرّج عن حکایة کلامه و ان باین الحق و استفظع سماعه عند اهله فهو اعتقاده و هو ابصر به و لیس الکتاب کتاب حجاج و جدل حتی استعمل فیه بایراد حجج الخصوم و مناقضة الزائغ منهم عن الحق و انّما هو کتاب حکایة فاورد کلام الهند علی وجهه و اضیف الیه ما للیونانیّین من مثله» (همان؛ ص 5).
27.بیرونی، ابوریحان؛ الآثارالباقیه؛ ص 66.
28.گاستون باشلار (Gaston Bachelard) روش تحقیق علمی را در چند کلمه چنین خلاصه می کند: «واقعیت علمی، از راه غلبه بر پیشداوریها، ساختن از راه تعقل، مقایسه با واقعیات، به دست می آید» (برای آگاهی بیشتر ر. ک.: کیوی، ریمون و لوک وان کامپنهود؛ روش تحقیق در علوم اجتماعی؛ ص 10 و 11).
29.ر. ک.: بررسیهای درباره ی ابوریحان بیرونی به مناسبت هزاره ولادت او؛ ص 263.
30.ر. ک.: احوال و آثار بیرونی؛ ص 150 و 151.
31.آثارالباقیه؛ ص 347.
32.بیرونی، ابوریحان؛ التفهیم لاوائل صناعة التنجیم؛ ص 316؛ بیرونی، ابوریحان؛ تحدید نهایات الاماکن؛ ص 290 (به نقل از: ابوریحان بیرونی؛ ص 81 و 82).
33.ر. ک.: لغتنامه؛ ذیل «ابوریحان».
34.ر. ک.: ابوریحان بیرونی؛ ص 193 و 194.
35.همانجا.
36.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه؛ تاریخچه جامعه شناسی؛ ص 211.
37.فرق نهادن بین عقاید عامه و خاصه، مسامحه و سهل انگاری نکردن در شناخت واقعیتها، اعتماد نکردن به منابع و کتب ناشناخته، غیرمعتبر و غیردقیق، معیار قرار ندادن نظر عموم مردم که دقت کافی در شناخت و نقل وقایع ندارند و فراهم ساختن ابزارهای لازم برای تحقیق، از دیگر عناصر روش تحقیق بیرونی است که با کمال دقت آنها را به کار گرفته است.

منبع: تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام